کوتاه نظری. نظرتنگی. تنگ چشمی. چشم تنگی. خرده نگرشی. خرده نگرشنی. (یادداشت مؤلف) ، مدور گردیدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گرد شدن. مدور شدن. (یادداشت مؤلف) ، در اصطلاح حکما به معنی تکاثف و مقابل تخلخل است. (از کشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به تخلخل و تکاثف شود
کوتاه نظری. نظرتنگی. تنگ چشمی. چشم تنگی. خرده نگرشی. خرده نگرشنی. (یادداشت مؤلف) ، مدور گردیدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گرد شدن. مدور شدن. (یادداشت مؤلف) ، در اصطلاح حکما به معنی تکاثف و مقابل تخلخل است. (از کشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به تخلخل و تکاثف شود
که به نیکی های دیگران نظر کند و بدی ها را نادیده گیرد، مقابل عیب بین: نیک دل باش تا نیک بین باشی، (قابوسنامه)، جز این علتش نیست کآن خودپسند حسد دیدۀ نیک بینش بکند، سعدی، یقین بشنو از من که روز یقین نبینند بد مردم نیک بین، سعدی، ، که به خوبی ببیند، که قوه بینائیش خوب است: نور حق ظاهر بود اندر ولی نیک بین باشی اگر اهل دلی، مولوی
که به نیکی های دیگران نظر کند و بدی ها را نادیده گیرد، مقابل عیب بین: نیک دل باش تا نیک بین باشی، (قابوسنامه)، جز این علتش نیست کآن خودپسند حسد دیدۀ نیک بینش بکند، سعدی، یقین بشنو از من که روز یقین نبینند بد مردم نیک بین، سعدی، ، که به خوبی ببیند، که قوه بینائیش خوب است: نور حق ظاهر بود اندر ولی نیک بین باشی اگر اهل دلی، مولوی